یه خورده تفکر؟شاید!
- ۲۸ اسفند ۹۴ ، ۰۵:۳۷
و فلسفهها تأیید کردهاند ، علما وحتی روانشناسها تأیید کردهاند ، و مطلبی
است غیر قابل تردید .
ابتدا تعبیر قرآنی و تعبیر حدیثی مطلب را عرض میکنم . شما در قرآن
میبینید که درباره خلقت انسان ( اختصاصا درباره انسان ) چنین میفرماید :
« فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین »( 1 ) به فرشتگان
میگوید وقتی که خلقت این موجود را تکمیل کردم او از روح خود چیزی در او
دمیدم ، بر او سجده برید . میگوید این موجود ، یک موجود خاکی است ، من
او را از خاک میآفرینم ، یک موجود طبیعی و مادی است . ولی همین موجود
آفریده شده از آب و خاک ، همین موجودی که دارای جسم و جسدی است مانند
حیوانهای دیگر ، و نفخت فیه من روحی ، از روح خودم چیزی در او میدمم .
لازم نیست که مامعنای روح خدا را بفهمیم که نفخه الهی و آنچه خدا او را
روح خود نامیده است چیست . اجمالا میدانیم که در این موجود خاکی یک چیز
دیگری هم غیر خاکی وجود دارد . حدیث معروفی است ، پیغمبر اکرم فرمود :
خداوند فرشتگان را آفرید و در سرشت آنها تنها عقل را نهاد ، حیوانات را
آفرید و در سرشت آنها تنها شهوت را نهاد ، انسان راآفرید و در سرشت او
هم عقل را نهاد و هم شهوت را ، که مولوی همین را به صورت شعر در آورده
است .
گفت پیغمبر که خلاق مجید |
خلق عالم را سه گونه آفرید |
بعد میگوید که یک گروه فرشتگان ، یک گروه حیوانات و یک
پاورقی :
1 - سوره حجر ، آیه . 29
چگونه سر کنم فراق بهاری را که زمستانهای انتظار آمدنش را برایم دور ساخته اند؟! فقد طال الصدی...(تشنگی ما در دوری از اماممان از حد گذشته) و سر بر زانوی غم بگذارم که: الی متی احار فیک ... (تا کی در انتظارشما سرگردان باشیم)(۱)
سایه سنگین زمان مرا لحظه به لحظه از تو دور می کند و به مرگ نزدیک. الذی جعلته علی عباد...حتما مقضیا"(مرگی که برای بندگان خدا مقرر شده)(۲)
عزیزترینم! امیدم به این است که شهد شیرین حضورت در غیبتت نیز چشیدنی است.
بنفسی انت من مغیب لم یخل منّا (جانم فدای غایبی که از میان ما بیرون نیست) و مجنونم می کند این همه لطف و مهربانی نادیده: الغوث و الرحمة الواسعه (۳)
مهربان! دستان خداییت را بر سر ایمانم بکش . شاید که لایق دیدارت شوم... الیک یابن احمد سَبیِل و تُلقی(۴)
یا نداشته باشد ؟ و مخصوصا من این مسئله را از این جهت بیشتر مورد توجه
قرار میدهم که امروز توجه به آزادی معنوی بسیار کم شده است و همین ، خود
یکی از علل نابسامانیهای امروز است . بسیاری خیال میکنند که این مسائل
دیگر منسوخ شده است . در صورتی که بر عکس در عصر امروز نیاز بشر به
آزادی معنوی از اعصار گذشته اگر بیشتر نباشد ، کمتر نیست .
آزادی معنوی یعنی چه ؟ آزادی همیشه دو طرف میخواهد به طوری که چیزی از
قید چیز دیگر آزاد باشد . در آزادی معنوی ، انسان از چه میخواهد آزاد
باشد ؟ جواب اینست که آزادی معنوی بر خلاف آزادی اجتماعی ، آزادی انسان
، خودش از خودش است . آزادی اجتماعی آزادی انسان است از قید و اسارت
افراد دیگر . ولی آزادی معنوی نوع خاصی از آزادی است و در واقع آزادی
انسان است از قید و اسارت خودش . قهرا این سؤال پیش میآید که مگر
انسان میتواند در قید و اسارت خودش باشد ؟ مگر یک چیز میتواند خودش
هم برده باشد و هم برده گیر ، هم اسیر باشد و هم اسیر کننده ، مگر چنین
چیزی ممکن است ؟ جواب اینست : بله ممکن است . در مورد دیگر اگر ممکن
نباشد ، فی المثل اگر در حیوانات بردگی معنوی ومتقابلا آزادی معنوی معنی
ندارد و امکان ندارد ، در انسان این موجود عجیب ، اینکه انسان خود برده
و اسیر خود باشد و یا خود ، آزاد از خود باشد ، معنی دارد . چگونه ممکن
است ؟ این از آن جهت است که انسان در میان موجودات دیگر یک شخصیت
مرکب است و این یک حقیقت است . اینکه انسان یک شخصیت و موجود
مرکب است را ادیان