اولین پیام سال 95
- ۰۱ فروردين ۹۵ ، ۱۵:۵۶
گروه هم انسانها . حالا ممکن است ما بخواهیم این را با یک زبان ساده تری
بفهمیم . واقعا ما خودمان ، قطع نظر از مطالب ومسائلی که در قرآن مجید
آمده است ، در حدیثآمده است ، عرفا بالخصوص در این زمینه اظهار نظر
کردهاند ، علمای روانشناسی تأیید کردهاند ، قطع نظر از همه اینها ،
میخواهیم با یک زبان سادهای این مسئله آزادی معنوی را بفهمیم . ما مطلب
را از یک مطلبی که هر کسی میتواند احساس بکند شروع میکنیم و آن اینست
:
بدون شک ما در زندگی خودمان احتیاج داریم به خوراک ، و هر چه بهتر ،
بهتر ، احتیاج داریم به پوشاک و هر چه عالیتر ، بهتر ، احتیاج داریم به
مسکن و هر چه مجللتر ، بهتر . همینطور احتیاج داریم به زن و فرزند ،
احتیاج داریم به تجملات زیاد زندگی و به پول و مادیات علاقه مند هستیم .
اما در یکجا ما سر یک دو راهی قرار میگیریم ، احساس میکنیم که اینجا یا
باید شرافت وعزت وس یادت وآقایی خودمان را حفظ کنیم ولی با فقر
بسازیم ، نان بخوریم ولی نان خشک و خالی ، لباس بپوشیم ، لباس ژنده ،
خانه داشته باشیم ، خانه تنگ و کوچک و محقر ، پول نداشته و در مضیقه
باشیم و یا از عزت و آقایی و سیادت خودمان صرف نظر بکنیم ، تن به یک
ذلت بدهیم ، تن به خدمت بدهیم ، آنوقت تمام نعمتهای مادی برای ما
فراهم میشود . میبینیم بسیاری از افراد مردم اساسا حاضر نیستند تن به
ذلت بدهند و لو به قیمت اینکه مادیات زندگیشان خیلی زیاد شود . البته
بعضیها حاضر میشوند ، تن به این ذلت میدهند ولی در عین حال همین آدم در
عمق وجدانش احساس یک سرشکستگی میکند .
گروه هم انسانها . حالا ممکن است ما بخواهیم این را با یک زبان ساده تری
بفهمیم . واقعا ما خودمان ، قطع نظر از مطالب ومسائلی که در قرآن مجید
آمده است ، در حدیثآمده است ، عرفا بالخصوص در این زمینه اظهار نظر
کردهاند ، علمای روانشناسی تأیید کردهاند ، قطع نظر از همه اینها ،
میخواهیم با یک زبان سادهای این مسئله آزادی معنوی را بفهمیم . ما مطلب
را از یک مطلبی که هر کسی میتواند احساس بکند شروع میکنیم و آن اینست
:
بدون شک ما در زندگی خودمان احتیاج داریم به خوراک ، و هر چه بهتر ،
بهتر ، احتیاج داریم به پوشاک و هر چه عالیتر ، بهتر ، احتیاج داریم به
مسکن و هر چه مجللتر ، بهتر . همینطور احتیاج داریم به زن و فرزند ،
احتیاج داریم به تجملات زیاد زندگی و به پول و مادیات علاقه مند هستیم .
اما در یکجا ما سر یک دو راهی قرار میگیریم ، احساس میکنیم که اینجا یا
باید شرافت وعزت وس یادت وآقایی خودمان را حفظ کنیم ولی با فقر
بسازیم ، نان بخوریم ولی نان خشک و خالی ، لباس بپوشیم ، لباس ژنده ،
خانه داشته باشیم ، خانه تنگ و کوچک و محقر ، پول نداشته و در مضیقه
باشیم و یا از عزت و آقایی و سیادت خودمان صرف نظر بکنیم ، تن به یک
ذلت بدهیم ، تن به خدمت بدهیم ، آنوقت تمام نعمتهای مادی برای ما
فراهم میشود . میبینیم بسیاری از افراد مردم اساسا حاضر نیستند تن به
ذلت بدهند و لو به قیمت اینکه مادیات زندگیشان خیلی زیاد شود . البته
بعضیها حاضر میشوند ، تن به این ذلت میدهند ولی در عین حال همین آدم در
عمق وجدانش احساس یک سرشکستگی میکند .