روی خط کتاب آزادی معنوی-113
ما باید این غرائز شهوانی را در حد احتیاج طبیعی اشباع کنیم ، یک حدی
دارند ، یک حقی دارند ، یک حظی دارند ، حظ اینها را به اندازه خودشان
باید بدهیم . مثل اینست که شما اسبی یا سگی در خانه تان داشته باشید ،
اگر این اسب را برای سواری یا این سگ را برای پاسبانی میخواهید ، این
اسب یا سگ احتیاج به خوراک دارد ، خوراکش را باید بدهی . حالا یک
آدمهای کج سلیقهای پیدا میشوند که به خودشان یا به بچه شان که تحت
کفالت تربیتشان است ، فشار میآورند . بچه احتیاج به بازی دارد وخود این
احتیاج به بازی یکی از حکمتهای پروردگار است ، یک مقدار انرژی در وجود
کودک ذخیره است که او فقط بوسیله بازی میتواند این انرژی را دفع بکند ،
بچه غریزهای دارد برای بازی کردن . حالا انسان اشخاصی را میبیند که
میگویند میخواهم بچه راتربیت کنم . خوب ، چطور میخواهی تربیت کنی ؟
نمیگذارد بچه پنج شش ساله برود با بچهها بازی بکند ، هرمجلسی که خودش
میرود بچه را هم میبرد برای اینکه تربیت بشود ، جلوی خنده او را میگیرد
، جلوی خوراک او را میگیرد . یا یک افرادی پیدا میشوند ( ما دیدهایم )
که چون خود او معمم است ، یک عبا و عمامه و نعلین تهیه میکند ، بچه هت
ساله را عمامه سرش میگذارد ، عبا بدوشش میاندازد و همراه خودش این
طرف و آن طرف میبرد . بچه بزرگ میشود در حالی که احتیاجات طبیعی
وجودش بر آورده نشده است ، همه اش به او گفتهاند ، خدا ، همهاش
گفتهاند ، قیامت ، همهاش گفتهاند ، آتش جهنم . تا در سنین بیست و چند
سالگی این قوای ذخیره شده ، این شهوتها و تمایلات
- ۹۵/۱۰/۲۳