< برجام می توانست مثمر باشد به شرط بصیرت؟ :: (معلم جاوید (طرح مطالعاتی شهید مطهری

(معلم جاوید (طرح مطالعاتی شهید مطهری

محور فراخوان مقالات ومسابقه انشاء نویسی اعلام شد-برای پوستر طرح بدهید- فامه ام ابیها

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

برجام می توانست مثمر باشد به شرط بصیرت؟ :: (معلم جاوید (طرح مطالعاتی شهید مطهری .......................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................

دبیر خانه جدید همایش معلم جاوید- اصفهان - میدان قدس - خیابان ابن سینا- پشت بیمارستان امین - آستان درب امام

(معلم جاوید (طرح مطالعاتی شهید مطهری

محور فراخوان مقالات ومسابقه انشاء نویسی اعلام شد-برای پوستر طرح بدهید- فامه ام ابیها

(معلم جاوید (طرح مطالعاتی شهید مطهری

محور فراخوان مقالات ومسابقه انشاء نویسی اعلام شد-برای پوستر طرح بدهید- فامه ام ابیها

آدرس :www.moalemejavid1@chmai.ir/ کانال تلگرام: @moalemejavid/ کانال سروش: معلم جاوید

(معلم جاوید (طرح مطالعاتی شهید مطهری

پوستر فراخوان همایش معلم جاوید -
با 09138109484 از ساعت 19 الی 22 تماس بگیرید.

نماهنگ تصویری/ فرم /پوستر همایش هم روی از روی محل منو دانلود کنید
آدرس :www.moalemejavid1@chmai.ir
کانال تلگرام: @moalemejavid
کانل سروش: معلم جاوید



آهنگ
آهنگ اول:
..ی...
آهنگ دوم:
ی...
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
ملازمان حرم 313

حرف دل

سایت جامع فرهنگی
مذهبی شهید آوینی Aviny.com عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما AmmarName.ir
معبر سایبری فندرسک


استخاره آنلاین با قرآن کریم

['entezarezohoor d8'-'entezarezohoorb3'-'nabi'-'bnazanin'-'broya'-'byekan'-'btraffic'-'bbcnassim']

سوپر کد مرجع کد و قالب های زیبا

گردا سایبری خیبر

Google Pagerank, SEO tools images/bjrzvdqp1

مرجع معرفی و نقد معارف آیین یهود، مبانی صهیونیسم و سیاست های ضداسلامی فرق و جریان های معاند

پیوندها
همایش
:
:

برجام می توانست مثمر باشد به شرط بصیرت؟

گروه فرهنگی صبح امید | سه شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۳۸ ب.ظ

نایب بیان

مخموری مرا بجز این می علاج نیست ......... مطلب عیان بوَد به بیان احتیاج نیست

نایب بیان

شمعیم و خوانده ایم خط سرنوشت خویش
ما را برای سوز و گداز آفریده اند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجا، آرایشگاه اندیشه و کلام من است.
در دیار حادثه های رنگارنگ و در بن بست
قافیه های تنگاتنگ.

اینجا، آرامشگاه دغدغه هایی ست که
گاهی از واژه های سکوت فاصله می گیرد
و گاهی نوای حوصله را با واژه های بی صدا
فریاد می زند!
اینجا،خانۀ خلوص و خلوت من است.
اینجا، با گلواژه های عطش و عشق و تماشا
مفروش می شود و با اقاقی های آویخته بر
دیوار صبر، به استقبال لاله ها می رود.
امید که در میزبانی آیه های انتظار، پای
استقامتم لنگ نباشد.

نایب بیان، واژه ایست که از واژگونی
نمی هراسد و ازهیچ سمت و سویی
به بن بست نمی رسد.
نایب بیان، واژه ایست مستوی که نگاه
معیوب چپ و راست، اصالت او را به هم
نمی ریزد و مفهومش را تغییر نمی دهد.

نایب، از اسلام آمریکایی و تشیّع انگلیسی
بیزار است و با آن می ستیزد.
نایب، درعمل به آموزه های دینی و انتخاب
مشی سیاسی، رهرو امام خمینی و مرید
و مقلد امام خامنه ایست. با این وجود برای
همۀ مراجع آگاه و علمای دلسوز شیعه
احترام ویژه قائل است و از محضر علم و ادب
آنها درس معرفت وبصیرت می آموزد.

نایب، در جبهۀ فرهنگی و سیاسی نیز
به کسانی احترام می گذارد که بر حفظ
آبروی جمهوری اسلامی همت می گمارند
و برای اعتلای فرهنگ شیعه تلاش می کنند،

یقیناً وقت شما با ارزش است، به همین
دلیل راضی نیستم از روی ناچاری و یا
معذوریت های دوستانه، وقت گرانبهایتان
را برای خواندن مطالب این وبلاگ تلف کنید.
کامنت های شما را هم دوست دارم. اما
رضایت و مسرّت شما را بیشتر!

انتقاد، پیشنهاد، و تذکرات شما را با کمال
میل پذیرا هستم....

هیچیک از مطالب این وبلاگ اقتباس و
کپی پیست نیست. اما کپی برداری از
نوشته های این وبلاگ با ذکر نام برای
همه آزاد است و نیاز به اجازه ندارد..

این وبلاگ از تأیید کامنت های تبلیغاتی
در هر زمینه ای که باشد معذور است.

هر وبلاگی را که مناسب بدانم، لینک
و یا دنبال میکنم. دیگران نیز در لینک دادن
به این وبلاگ آزادند.

به کسانی که در خواست لینک یا دنبال
شدن می کنند پاسخ نخواهم داد.....

خلاصه آمار
مجموع بازدیدکننده‌ها۲۲۴۸۹ بازدیدکننده‌‌های امروز۲۷ نمایش‌های امروز۹۱ بازدیدکننده‌‌های دیروز۶۴ مجموع مطالب۱۲۲ مجموع نظرات۱۴۱۰ تعداد دنبال‌کنندگان۱۳۷ دنبال‌شده توسط نویسنده۱۰۴ عمر سایت۵۷۹ روز حاضرین در سایت۱
 

 

در بدو ورود به موکب، تجدید وضو کردیم و به نماز جماعت ایستادیم. بعد از نماز، با چای و شربت و خرما از ما پذیرایی کردند. محمد صاعد و عبدالجمال، دو جوان لاغراندام و قد بلندی بودند که مدیریت اصلی موکب را بر عهده داشتند و مقصود، کودک 7 سالۀ خانواده هم، یکی از سه مرد اصلی این موکب بود که در کنار خواهرها و دایی هایش عاشقانه خدمت می کرد.

آرام آرام، عطر هوس انگیز طعام در فضای موکب پیچید و اشتهای ما را برای خوردن غذا دوچندان کرد. قیمه پلو، غذایی بود که من فقط در بعضی سفره های ایرانی مزۀ آن را چشیده بودم، اما، آن روز، سینی قیمه پلو، با ادویه مخصوص هندی و برنج و زعفران ایرانی، در مسیر نجف - کربلا، سفرۀ کمیله و راحله را آنچنان معطر و چشم نواز کرده بود که ذائقه هر ایرانیِ و غیر ایرانی را در اشتهای خوردنش به وجد می آورد. طوری که همه مهمانان، با ولع تمام غذا را نوش کردند و برای صاحب سفره صلوات و دعا فرستادند. بعد از صرف غذا، میزبان اجازۀ هیچ کاری را به مهمانان نمی داد، اما همراهان ما به رسم خانوادگی، در جمع کردن سفره و شستن ظروف، به یاری اصحاب موکب برخاستند.

نمی دانم چرا، اما بابای من از ابتدای ورودش، توی نخ صاحبان موکب بود و با ریزبینی عجیبی، گفتار و رفتار آنها را زیر نظر داشت و دَم به ساعت عکس های روی در و دیوار موکب را برانداز می کرد. عکس هایی که مربوط به دوران سربازی و رزم و خاکریز و سنگر و دفاع  و اردوگاه های نظامی بود! نگاه پدر، حسی توأم با تحسین و تعجب داشت. اما، سعی می کرد رفتاری عادی از خود نشان دهد و کنجکاوی اش را از ما مخفی نگه دارد.

از آنجا که ما خانوادۀ عاشق پیشه و شوخ طبعی هستیم، این حالت پدر را دستاویزی کردیم برای شوخی های دم به ساعت مان و با همین بهانه، انواع و اقسام پندارها و گمانه زنی های ظریف و بامزه را بر محور مطایبات، راست و ریست می کردیم و در حق پدر روا می داشتیم. یعنی چیزهایی می گفتیم که بیانش فقط در محاورات حضوری و خودمانی می گنجد! اما، بد نیست بدانید که خوشبینانه ترین شوخی ما در این ماجرا، این بود که می گفتیم بابا مجذوبِ شخصیتِ کمیله و راحله شده و در آرزوی پسران دیگری هست تا عروس های بعدی اش را از این خانواده برگزیند!

مشغول بعضی از همین چِرت و پرت ها و شوخی ها بودیم که پدر لبخندش را گشود و به ما وعده داد: «هرکس بتواند از وضعیت پدر کمیله و راحله، خبر یا اطلاعی به دست آورد، به دریافت جایزۀ ویژه مفتخر خواهد شد!»

جایزه پدر، خیلی وسوسه انگیز بود. به همین دلیل، هرکدام از ما تلاش می کردیم با هر ترفندی، در بارۀ این خانواده چیزی بفهمیم، اما هیچکدام موفق نشدیم. یعنی نه راحله و کمیله و نه دایی ها اصلاً در این باره به کسی پاسخ نمی دادند. فقط دانستیم که این ها دو خواهر و یک برادر هستند که چهار سال پی در پی در همین مکان، هیأت می گیرند و با کمکِ دایی ها، از زائران اربعین پذیرایی می کنند.

با اصرار محمد صاعد و عبدالجمال، شب را در همان جا بیتوته کردیم...اما، ماندنِ آن شبِ ما همانا  و بر ملا شدن رازِ سر به مُهرِ بابای راحله و کمیله هم همانا. پدرم، بابای راحله را از چند قطعه عکس یادگاری که روی دیوار موکب می درخشید، به خوبی شناخت و نام و فامیل و داستانش را برای ما باز گفت:

... بابای راحله پیش از ازدواج، در لباس سربازی ارتش بعث عراق در عملیات والفجر 8  با حال مجروح به اسارت نیروهای ایران در آمد. در مدت اسارتش، از رأفت جمهوری اسلامی برخوردار شد و آنچه از حقانیت جمهوری اسلامی لازم داشت، به دست آورد. او در همان زمان، عضویت سپاه بدر را پذیرفت و در زمانِ تبادل اسرا، به عراق باز نگشت. بلکه در اختیار شاخۀ نظامی مجلس اعلای عراق قرار گرفت و در ایران ماند. بعد از سقوط صدام، به عراق رفت و در محدودۀ نجف و کربلا و کاظمین، جانانه با سپاه بدر همکاری می کرد.

پدر موقع خداحافظی، عکس های متفاوتِ نامی افضل را روی بنر به راحله و کمیله نشان داد و به آنها گفت که بابای شان را می شناسد. این ماجرا آن قدر تعجب آمیز و شوق برانگیز بود که همه را به وجد آورده بود. محمد صاعد و عبدالجمال هم آن قدر ذوق زده شده بودند که حالا دیگر حاضر بودند کل خانواده و فامیل را یکجا به ما معرفی کنند. اما بخوانید حال و روزِ امروزِ نامی افضل را از زبان دختر 16 ساله اش:

... او بعد از بازگشت به عراق ازدواج کرد. غیر از فعالیت در سپاه بدر شغل دیگری نداشت. تمام زندگی اش در مبارزه با بعثی ها و آمریکایی ها و داعش می گذشت. او هنوز در مناطق اشغالی موصل، علیه ائتلاف عبری - عربی داعش می جنگد و مشق رزم می کند...

راحله می گفت به سفارش پدر، موکب دیگری هم، در نزدیکی مرز مهران دایر کرده اند که مادر و خاله و دایی های دیگرش مسئولیت آن را بر عهده دارند.

 راحله حرف دیگری هم داشت که برای او مایۀ افتخار و بالندگی بود اما برای ما موجب شرمساری و سرافکندگی شد!

راحله گفت: قبلۀ عشق ما آل رسول است و زهرای بتول! در مسیر عشق با سید علی خامنه ای بیعت کرده ایم و بیعت مان را فقط با خون به پایان می بریم! راحله و کمیله هر دو یک آرزو هم داشتند، زیارت امام رئوف حضرت ثامن الحجج در مشهد و دیدار سید علی خامنه ای در تهران...

شماره تلفن نامی افضل بهترین هدیۀ راحله بود به پدرم. و دعوت از خانوادۀ افضل برای زیارت مشهد و قم تنها هدیۀ  ما بود به آنها (خدا کند شرمندۀ آرزوی شان نشویم)

 

پ.ن: رزق ما آید به پای میهمان از خوان غیب    میزبان ماست هر کس می‌شود مهمان ما..

 

۹ نظر ۲۰ آذر ۹۵ ، ۲۳:۳۲
نایب

 

مگر جمجمه آدم ها یا همان مرکز ثقل تفکر مردم را مثل قلب رآکتور اراک، با بتون پُر کنند تا حافظۀ تاریخی ملت از بین برود و آن وقت شنیده ها و دیده ها را فراموش کند. وگرنه من یقین دارم که مردم ما، چه آنها که دلواپس و منتقد برجام بودند و چه آنها که مذاکرات لوزان و توافق با شیطان را تنها راه حل مشکلات کشور می دانستند؛ بارها و بارها با گوش های خود از رادیو و تلویزیون شنیدند و در سایت ها و روزنامه ها خواندند که رهبر فرزانۀ انقلاب، نظرات خود را در باره اصل و فرع مذاکرات، شفاف و بی پرده و بی ملاحظه بیان داشتند و با توجه به ماهیت پلید آمریکایی ها، نتایج تلخی را هم برای امروزِ من و شما گوشزد فرمودند.

حالا رئیس جمهور محترم، در مراسم 16 آذر، با لحنی حق به جانب، اما با گویشی مذبذبانه، مذاکرات هسته ای و قبول برجام را خیلی راحت به رهبری عزیز نسبت می دهد و ادعا می کند که در تمام مراحل برجام، با هدایت و مشورت مستقیم ایشان عمل کرده است! و لابد انتظار دارد که مردم هم دروغ های شاخدار را به راحتی باور کنند!!

و حالا، پس از 20 ماه مذاکره و خوش و بش های پنهانی با آمریکا، شد آنچه نباید می شد، با این وجود، اگرچه نظام جمهوری اسلامی، امروز از بابت پذیرش برجام، خسران بزرگی را متحمل شده است، اما، بالاخره درخت های باغِ سبزِ تعامل با آمریکا به بار نشست و تلخیِ میوه های زهر آگینش، برای نسل امروز جامعۀ ما برملا گردید.

امروز، با ناکارآمدی برجام، ناکارآمدی تفکر سازش و اعتماد به آمریکا در حال اثبات است و عنقریب آشکارتر هم می شود. از این رو پیشنهاد می کنم که جناب آقای روحانی بیش از این خود را در چنبرۀ مشاوران از نفس افتاده و ترسو گرفتار نکند و در ماه های باقیمانده از عمر دولتش، با عذرخواهی از پیشگاه شهیدان گلگون کفن، خود را به افکار امام و خط رهبری نزدیک و نزدیک تر نماید. این، آیندۀ سیاسی ایشان را از خطر لغزیدن در دام خیانتکاران حفظ می کند و نامش را در تاریخ این انقلاب به خوبی ثبت خواهد کرد. چنین بادا... 


برگرفته شده از nayebebayan.blog.ir
  • گروه فرهنگی صبح امید

کد ِکج شدَنِ تَصآویر