دو گانه هایی در مدیریت اجرایی کشور
از زهر جام تا برجام و دیدگاهی از شهید بهشتی؛
مراد از طرح این بحث، آسیب شناسی دستگاه تصمیم ساز و تصمیم گیر کشور است که هر زمان و مکانی اختیار این دستگاه در دستان افرادی با بینش اول بوده، ما به سرعت پیش رفته ایم و برعکس هر زمان و مکانی اختیار این دستگاه در دستان افرادی با بینش دوم بوده، یا متوقف شده ایم…
صاحب نیوز- رئوف نباتی/ دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط می شود.
یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن، باید سخت ملتزم به وحی و تعهد در برابر کتاب و سنت باشد، بینش دیگر در پی اندیشه ها و برداشت های بینابین، که نه بهکلی از وحی بریده است و نه آنچنان که باید و شاید در برابر آن متعهد و پایبند، و گفته ها و نوشته ها و کرده ها بر این موضوع بینابین گواه.
بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی به نظام سخت به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوری ها یا دلسوزی های بیگانگان معتقد و ملتزم. بینش دیگر، هرچند دلش همین را می خواهد و زبانش همین را میگ وید و قلمش همین را می نویسد، اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان.
بینش اول به نظام و شیوهای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه بهسوی همه نوع پیشرفت و ترقی، مانع حل شدن مسلمانها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را بر فرهنگ و نظام و ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد. بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزشهای آن، جامعه را به راهی میکشاند که خود به خود درها را بهروی ارزشهای بیگانه از اسلام و بلکه ضداسلام می گشاید.
بینش اول روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه می کند که جامعه را بهسوی امامت متقین و گسترش این امامت بر همه سطوح راه می برد. بینش دیگر بیشتر روی شرایطی تکیه می کند که خود به خود راه را برای نفوذ بیمبالاتها یا کممبالاتها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آنها بر سرنوشت انقلاب هموار می سازد.
این سطور که در بالا آمد، بخشی از نامه تکان دهنده و روشنگرانه شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی به رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی است که به خوبی نشان دهنده چرایی بروز موانع و مشکلات بر سر راه نظام مقدس جمهوری اسلامی است.
مراد ما از طرح این بحث، آسیب شناسی دستگاه تصمیم ساز و تصمیم گیر کشور است که هر زمان و مکانی اختیار این دستگاه در دستان افرادی با بینش اول بوده، ما به سرعت پیش رفته ایم و برعکس هر زمان و مکانی اختیار این دستگاه در دستان افرادی با بینش دوم بوده، یا متوقف شده ایم و یا ضرر کرده ایم و یا با هزینه بسیار بالا به یک هدف ناچیز رسیده ایم.
اگر بخواهیم خوشبینانه به طیف دوم نگاه کنیم می توان گفت پیروان این تفکر در بهترین حالت، از نظر عقیدتی دارای ضعف بوده و در عمل اعتقاد راسخی به کفایت اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله برای تعالی و پیشرفت مادی و معنوی جامعه ندارند و قائل هستند برای حل مشکلات و پیشرفت جامعه باید در کنار خداوند، کدخدا را نیز راضی کنیم؛ و در بدترین حالت پیروان این تفکر افرادی هستند که عاقبتشان همچون بنی صدر، به مبارزه مسلحانه علیه نظام اسلامی و ترور عناصر مومن و انقلابی ختم می شود.
ساقط کردن نظام طاغوتی شاهنشاهی با دستان خالی، پیروزی در جنگ تحمیلی استکبار جهانی علیه ایران اسلامی، کسب رتبه های برتر جهان در حوزه های بسیار پشرفته علوم همچون انرژی هسته ای، فناوری نانو، سلول های بنیادین، فناوری فضایی، فناوری موشکی، فناوری لیزری، پتروشیمی و مواردی از این قبیل، حاصل پایبندی به بینش اول بوده است که علی رغم هجمه های سنگین و چند بعدی استکبار ظرف مدت کوتاه کمتر از چهل سال که عمر انقلاب و نظام اسلامی گذشته به دست آمده اند.
اما به همان اندازه که زندگی بر اساس بینش اول دارای محصولات شیرین و پر افتخار است، زندگی بر اساس بینش دوم دارای نتایج تلخ، عبرت آموز و پر ضرر است.
در این مجال کوتاه و در ادامه تنها به دو نمونه از نتایج تلخ این تفکر اشاره می شود تا زنگار از حافظه غبار گرفته ما بزداید و بار دیگر راه پیش روی ما را روشن کند که در آینده از یک سوراخ چندین بار گزیده نشویم.
این دو نمونه تاریخی به وضوح ماهیت خبیث و جنایتکار آمریکا را نشان می دهد تا درس عبرتی باشد برای کدخدا باوران.
انتهای پیام/ کاشان اول/ الف
- ۹۵/۰۶/۱۱