17 رمضان و غزوه بدر
نقشه سرزمین بدر
|
|||||||||||
|
|||||||||||
جنگندگان | |||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
مسلمانان با سپاهی متشکل از ۳۱۳ نفر | کفار قریش با سپاهی متشکل از ۹۵۰ تن | ||||||||||
فرماندهان | |||||||||||
حضرت محمد (ص) | ابوجهل (عمروبن هشام) مَخزومی | ||||||||||
تلفات | |||||||||||
شهادت ۱۴ تن از مسلمانان (۶ تن از مهاجران و ۸ تن از انصار) | کشته شدن ۷۰ نفر و اسیر شدن همین تعداد از مشرکان | ||||||||||
در قرآن در سورههای آل عمران: ۱۲ـ۱۳، ۱۲۳ـ۱۲۷؛ نساء: ۷۷ـ ۷۸؛ انفال ۱ـ۱۹، ۳۶ـ۵۱، ۶۷ـ۷۱ به داستان بدر اشاره و از آن به عنوان یوم الفرقان یاد شده است. در این آیات، تلاش نافرجام مشرکان به کارهای اقوام گذشته، خصوصاً آل فرعون، تشبیه شده و شرکت ایشان در این غزوه معلول فریب شیطان خوانده شده است. |
تاریخ صدر اسلام |
---|
شخصیتها |
جنگها: غزوهها و سریهها |
|
شهرها و مکانها |
حوادث |
مفاهیم مرتبط |
غزوه بدر یا بدرالکبری، نخستین جنگ(غزوه) میان مسلمانان و مشرکان قریش پس از هجرت پیامبر به مدینه که در هفدهم رمضان سال دوم هجری در منطقه بدر روی داد. در این جنگ، مسلمانان علیرغم کمشمار بودن در مقایسه با مشرکان، به پیروزی رسیدند و چندین تن از بزرگان مشرکان کشته یا اسیر شدند. این پیروزی جایگاه مسلمانان در مدینه را تثبیت کرد. بنابر منابع تاریخی، از علل پیروزی مسلمانان، جانفشانی و دلاوری مسلمانان بهویژه علی (ع) و حمزه سیدالشهداء، بود. این غزوه جزو معدود جنگهایی است که در قرآن ذکر شده و نمونهای از امداد و کمک الهی دانسته شده است.
دو غزوه دیگر نیز به نام بدر خوانده میشوند: بدر الاُولی و بدر الموعد ؛ اما مراد از جنگ یا غزوه بدر در منابع تاریخی بدر الکبری است.
محتویات
منطقه بدر
منطقه بدر ناحیهای سرسبز و برخودار از منابع آب در حوالی صد و پنجاه کیلومتری جنوب مدینه است. بدر در محلّ پیوستن راه مدینه به راه کاروانرو مکّه به شام قرار داشته و به سبب وجود آب، استراحتگاه کاروانها بوده است. پیش از اسلام، هر سال از اول تا هشتم ذیقعده، در آنجا بازاری بر پا میشده است.[۱]
بدر هماکنون، شهری است کوچک که قبایلی از حجاز در آن اقامت دارند و جمعیت آن به بیش از ۱۵ هزار نفر میرسد. به دلیل ساختهشدن جادههای جدید و تغیییر مسیر مدینه به مکه، دیگر مسافران از این منطقه عبور نمیکنند. قبرستان شهدای بدر در این منطقه زیارتگاه مسلمانان است.[۲]
دلایل شکلگیری جنگ بدر
بنابر نقل مشهور، این رخداد مهم در صبحگاه روز جمعه، هفدهم رمضان[۳] و بنا بر نقلی روز دوشنبه هفدهم یا نوزدهم رمضانِ[۴] سال دوم هجری اتفاق افتاد. مسلمانان تا پیش از هجرت به شکلهای مختلف، مورد اذیت و آزار و شکنجه و تبعید کافران قرار گرفته و از خانه و کاشانه خود بیرون رانده[۵]و از مناسک حج بازداشته شدند[۶]؛ ولی از سوی خداوند اجازه رویارویی و جنگ با مشرکان قریش را نداشتند و تنها به صبر فرا خوانده میشدند. با هجرت مسلمانان به مدینه، خداوند ضمن برشمردن ستمهایی که بر مسلمانان رفته بود به آنان اجازه مبارزه داد.[۷]
تا پیش از جنگ بدر، مسلمانان چند سریه و غزوه داشتند که هدف از آنها ضربه زدن به قریش و تصرف کاروانهای تجاری آنان بود، هر چند که جز سریه نخله، هیچیک نتیجهای نداشت. در این سریه که در ماه حرام و به فرماندهی عبدالله بن جحش و حدود یک ماه و نیم پیش از غزوه بدر رخ داد، با کشته شدن یک تن از مشرکان (عمرو بن حضرمی) و اسارت دو تن، کاروان تجاری به غنیمت گرفته شد.[۸] قریش این شکست را مایه سرافکندگی خود در میان قبایل عرب میدانست و طالب خونبهای عمرو بن حضرمی بود. این موضوع نقش قابل توجهی در وقوع جنگ بدر داشت. از جمله کاروانهای تجاری که به دست مسلمانان نیفتاد کاروانی بود که به سرکردگی ابوسفیان به مقصد غزه میرفت.[۹] پیامبر (ص) تا ذوالعُشَیره (در۵ منزلی مدینه) پیش رفت؛ ولی بدان دست نیافت[۱۰]، پس پیامبر به مدینه بازگشت.
ابوسفیان با هشدارهایی که دریافت کرد، میدانست که در بازگشت، مسلمانان در کمین کاروان او خواهند نشست، ازاینرو، از سرزمین تبوک، ضمضم بن عمرو را برای جلب کمک قریش، به مکه اعزام کرد.[۱۱] از سوی دیگر گزارشگران پیامبر (ص) و به روایتی، جبرئیل نیز خبر بازگشت کاروان را از غزه به سوی مکه به رسول خدا (ص)دادند.[۱۲]
اقدامات دو سپاه پیش از جنگ
خروج مسلمانان از مدینه
با بازگشت کاروان از غزه به سوی مکه خداوند پیامبرش را برای خروج از مدینه برای پیروزی بر کاروان یا سپاه مشرکان فرمان داد.[۱۳] رسول خدا (ص)نیز با اعلام این مطلب از مدینه خارج شد. پیامبراکرم (ص) بنا بر قول مشهور، در ۱۲ یا ۱۳ رمضان با ۳۱۳ نفر[۱۴] از اصحاب خود از مدینه خارج شدند[۱۵] در نخستین منزل، از گروه سان دید و چند نفر را به دلیل کمی سنّ باز گرداند.
اقدامات ابوسفیان در مکه
از سوی دیگر، ابوسفیان که در شام گزارشهایی از تدارک مسلمانان به منظور مقابله با کاروان قریش به دست آورده بود، قاصدی روانه مکه کرد و از اهالی برای نجات داراییشان کمک خواست. مردم مکه که همه یا بیشترشان در کاروان سهم داشتند به محض شنیدن خبر، که به توصیه ابوسفیان به صورتی کاملاً تحریکآمیز ابلاغ شد، در سپاهی متشکل از ۹۵۰ تن از تمامی عشایر، به استثنای بنی عدی بن کعب و با حضور همه اشراف، جز ابولهب، که عاص بن هاشم را به جای خود فرستاد، به سرکردگی ابوجهل (عمروبن هشام) مَخزومی، راهی بدر شدند. بااینهمه، چند تن از بزرگان قریش، از جمله عُتبه و شَیبه و امیة بن خلف، که هر سه در همین غزوه کشته شدند، با این حرکت موافق نبودند.[۱۶]
استقرار مسلمین در بدر
پیامبر(ص) پس از پیمودن منازلی، در پانزدهم ماه رمضان به «روحا» رسید و کنار چاهِ آن نماز گزارد و بزرگان قریش از جمله ابوجهل و زمعة بن اسود را نفرین کرد.[۱۷]
نزدیک بدر، جبرئیل خبر نزدیک شدن سپاه قریش را به رسولخدا (ص) داد. پیامبر(ص) اصحاب خود را به مشورت طلبید. گویند: ابوبکر و عمر سخنانی گفتند؛ ولی از عدم نقل سخنانشان[۱۸] معلوم میشود که سخنانشان نیکو نبوده است. واقدی تنها کسی است که سخنان عمر را نقل کرده که کاملا بر ترس و نومیدی از قدرت مسلمانان در برابر قریش دلالت دارد؛ اما مقداد از مهاجران گفت:ای رسول خدا ما چون قوم یهود نیستیم که به موسی گفتند: تو و خدایت بروید و بجنگید و ما اینجا نشستهایم، بلکه ما از راست و چپ و پیش و پس تو میجنگیم.[۱۹]
سعد بن معاذ رئیس اوس به نمایندگی از انصار، اطاعت انصار را از فرمان پیامبر (ص) اعلام کرد. رسول خدا (ص) از سخنان مقداد و سعد بسیار خوشحال شد و فرمود: خداوند به من وعده پیروزی بر یکی از دو گروه (تجاری یا سپاه اعزامی مکه) را داده است.[۲۰] مسلمانان با سخنان پیامبر(ص)، پرچمهای جنگ را برافراشته، و به راه افتادند و شامگاه هفدهم ماه رمضان در بدر و به پیشنهاد حُباب بن منذر، کنار نزدیکترین چاه به دشمن فرود آمدند. آمدن باران در همان شب، سبب محکم شدن زمین شنزار زیر پای مسلمانان و باتلاقی شدن منطقه حرکت مکیان شد.[۲۱]
استقرار مشرکین در بدر
در طرف مقابل، ابوسفیان با احتیاط و هراس در نزدیکی بدر فرود آمد و پس از تجسّس دریافت که مسلمانان در حوالی بدر هستند. از اینرو بیدرنگ راه کاروان را تغییر داد و از طرف ساحل رهسپار مکه شد. آنگاه برای قریشیان که هنوز در جُحفه بودند پیام فرستاد و آنها را به بازگشت به مکه تشویق کرد. در نتیجه، طالب بن ابی طالب و همه افراد بنی زهره (و نیز بنی عدّی، بنابر نقلِ برخی منابع) از میانه راه بازگشتند. عدهای دیگر به دلیل سرسختی ابوجهل، که تصمیم به قدرتنمایی در برابر مسلمانان و قبایل عرب داشت، ناگزیر به راه خود ادامه دادند.
لشکر قریش پیش از ورود سپاه اسلام به بدر رسید و پشت تپه عَقَنْقَل جای گرفت. عُمَیربن وهْب جُمَحی و ابواُسامه جُشَمی به نوبت مأمور بررسی موقعیت مسلمانان شدند و هر دو گزارش دادند که افراد و امکانات جنگی آنان اندک است، اما یکپارچه آماده نبرد کردن و کشته شدن هستند.[۲۲] واقدی روایت کرده است که حضرت محمد صلّی اللّه علیه وآله وسلّم بعداز فرود آمدن مکّیان، با ارسال پیامی، آنها را از دست زدن به جنگ تحذیر، و عدم تمایل خود را به جنگ با قریش اعلان کرده بود.[۲۳]
تعبیر قرآن درباره محل استقرار دو سپاه
قرآن وصف دقیقی از موقعیت مسلمانان و مشرکان ارائه کرده است: «اِذ اَنتُم بِالعُدوةِ الدُّنیا و هُم بِالعُدوةِ القُصوی والرَّکبُ اَسفَلَ مِنکم ولَو تَواعَدتُم لاَختَلَفتُم فِی المیعاـدِ ولـکن لِیقضِی اللّهُ اَمرًا کانَ مَفعولاً... = آنگاه که شما در طرف نزدیکتر [به مدینه و دره موضع گرفته] بودید و آنان در طرف دورتر [از مدینه و میانه آنان تپههایی از شن بود] و کاروان [تجاری قریش] پایینتر از بدر و در کنار دریا] بود. اگر با هم قرار میگذاشتید قطعاً در وعدهگاه [خود] اختلاف میکردید؛ ولی خداوند امری (کشته شدن کافران) را که [در بدر] انجام شدنی بود انجام داد».[۲۴]
اقدامات پیامبر در العدوة الدنیا
به دستور پیامبر (ص) همه چاهها را، جز چاهی که در اختیار سپاه اسلام بود، پر کردند و مأمورانی برای خبرگیری از جایگاه کاروان و لشکر قریش روانه شدند.[۲۵]
پیامبر (ص) چند نفر از جمله علی (ع)، را برای کسب خبر به سوی چاهی که در نزدیک آنان بود فرستاد. آنان با ساقیان قریش برخورد و دو تن از آنان را اسیر کردند. پس از بازجویی معلوم شد که سپاه قریش با شمار ۹۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر که اغلب بزرگان قریش را همراه دارد، در پشت تپههای شنی منطقه اردو زدهاند. پیامبر (ص) فرمود: مکه جگرگوشههای خود را به سوی شما روانه کرده است.[۲۶]
وقایع غزوه
صفآرایی دو سپاه
هنگام صبح پیامبر (ص) به آرایش سپاه پرداخت که در این حال سپاه قریش از تپه عَقَنْقَل ظاهر شد. رسولخدا (ص) چون آنان را دید فرمود: خدایا این قریش است که با غرور و تکبر به جنگ با تو و تکذیب رسولت آمده است. خدایا! خواهان نصرتی هستم که به من وعده دادهای. خدایا! بامدادان آنان را نابود کن.[۲۷] سپاهیان پیامبر پشت به آفتاب و و سپاه قریش رو به آفتاب قرار داشتند.[۲۸] لوای ریاست به نام عقاب[۲۹] که تنها در دست بزرگان و افراد خاص قرار میگرفت، در دست علی (ع) بود.[۳۰]
ابتدا پیامبر (ص) طی پیامی، ضمن اعلام عدم تمایل به رویارویی با قریش، آنان را از جنگ برحذر داشت. برخی چون حکیم بن حزام پیام را منصفانه دانسته، خواهان بازگشت شدند؛ اما جنگطلبی و گردنفرازی ابوجهل مانع شد.[۳۱]
برای پیامبر (ص) سایه بانی (عریش)[۳۲] درست کردند و سعدبن مُعاذ به کمک چند تن از انصار محافظت از آن را عهده دار شد؛ اما بنابر روایتی که از حضرت علی (ع) در مُسند احمد بن حنبل[۳۳] و بیشتر منابع تاریخی[۳۴] نقل شده است، رسول خدا (ص) در روز بدر نزدیکترین موضع را به دشمن داشته است و مسلمانان به هنگام شدت گرفتن درگیری به وی پناه میبردهاند. احتمال میرود که سایه بان به عنوان مقرّ فرماندهی برپا گردیده و پیامبر اکرم گاهی در آن مستقر میشده است.
نبرد تن به تن و آغاز جنگ
پیش از شروع جنگ تن به تن، ابوجهل برای تحریک عواطف مردم، به عامر حضرمی فرمان داد تا سر خود را تراشیده، با ریختن خاک بر سر خود، خون برادرش را طلب کند. گویند: عامر نخستین کسی بود که به صفوف مسلمانان هجوم برد تا صفوف آنان درهم ریزد؛ ولی نیروهای پیامبر(ص) از خود ثبات قدم نشاندادند.[۹۰] زخم زبانهای تند و پیوسته ابوجهل و قریش به عتبه، او را واداشت تا در جنگی که خود برای خاموشی آن تلاش میکرد، نخستین کسی باشد که به همراه پسرش ولید و شیبه پا به میدان نهند و جنگ تن به تن را آغاز کنند.[۳۵]
پیامبر(ص)، حمزه، علی(ع) و عبیدة بن حارث را به میدان فرستاد. حمزه، عتبه را کشت و علی(ع)، ولید را و عبیده با کمک حمزه و علی(ع)، شیبه را کشتند. بر اساس روایتی از علی (ع) آن حضرت در کشتن هر سه نفر شرکت داشته است.[۳۶]
سرنوشت جنگ
پس از کشته شدن عتبه و شیبه و ولید، آتش جنگ شعله گرفت اما با امدادهای غیبی الهی و رشادتها و پایمردی مسلمانان، به زودی مشرکین مغلوب شدند. بنا بر نقل تواریخ، درگیرودار جنگ، پیامبر (ص) مشتی ریگ از زمین برداشت، آنها را به سوی قریشیان افکند و برآنان نفرین کرد. همین ماجرا سبب فرار و شکست مشرکان شد. سپاه قریش داراییهای خود را برجای نهاد و از صحنه نبرد گریخت و کسانی خبر شکست را برای مکّیان بردند.[۳۷]
جنگ بدر با شهادت ۱۴ تن از مسلمانان (۶ تن از مهاجران و ۸ تن از انصار) و با کشته شدن ۷۰ نفر و اسیر شدن همین تعداد از مشرکان به پایان رسید.[۳۸] ابن قتیبه، شمار کشتگان قریش را ۵۰ و اسیران را ۴۴ نفر گفته است[۳۹] که ۳۵ تن از آنان تنها به دست علی(ع) به هلاکت رسیدند.[۴۰] این در حالی بود که بسیاری از مشرکان در بیابانهای اطراف پراکنده شده، برای فرا رسیدن شب و رهایی از دست مسلمانان لحظه شماری میکردند.[۴۱]
پیامبر(ص) با شنیدن خبر کشته شدن ابوجهل (که او را رأس پیشوایان کفر و فرعون امت نامیده بود،[۴۲]) گفت: «خدایا! وعده خود را محقق ساختی.»[۴۳] ابوجهل به دست دو جوان کم سال یعنی معاذ بن عمرو و معاذ بن عفراء کشته شد و هنوز رمقی در بدن داشت که عبدالله بن مسعود، سر او را از تن جدا کرد.[۴۴]
از دیگر افرادی که پیامبر (ص) وی را نفرین کرد و خواهان کشته شدن او بود نوفل بن خویلد بود که به دست علی (ع) کشته شد. با مرگ او پیامبر (ص) تکبیر گفت و فرمود: خدا را سپاس که دعایم را به اجابت رساند.[۴۵]
جنگ بدر که بیش از نصف روز طول نکشید،[۴۶] یکی از مهمترین رخدادهای صدر اسلام را رقم زد، چنان که پیامبر (ص) درباره آن فرمود: هیچگاه شیطان کوچکتر و در ماندهتر از روز عرفه نبوده، مگر در روز بدر.[۴۷]
وقایع پس از جنگ
تقسیم غنائم و سرنوشت اسیران
اموال برجای مانده به دستور پیامبر (ص) یکجا گردآوری شد و پس از دفن کردن پیکرهای شهدا و افکندن اجساد مشرکان به درون چاه (قَلیب)، و سخن گفتن حضرت محمد (ص) خطاب به آنها و اظهار این نکته که آنها سخنان وی را بخوبی میشنوند؛ مسلمانان همراه با اسیران و غنایمی که در طی راه میان همة شرکت کنندگان تقسیم شد، به مدینه بازگشتند.
دو اسیر که از عوامل اصلی شکنجة مسلمانان در مکه بودند، در طی همان راه محکوم به قتل شدند و حضرت علی (ع) حکم را اجرا کرد. امیة بن خلف نیز در نخستین لحظات اسارت، به چنگ بلال بن رِباح، که او را در مکه به شیوههای وحشیانه شکنجه میداد، افتاد و در پی درگیری با او به قتل رسید.
به دستور پیامبر (ص) ابوالبَخْتَری (عاص بن هشام) به دلیل خدماتش در دوران محاصرة اقتصادی مسلمانان در شِعب ابی طالب و افراد بنی هاشم به لحاظ حضور اجباری در جنگ و دو یا سه نفر دیگر از کشته شدن معاف شدند. سایر اسرا در مدینه بین مسلمانان پراکنده شدند و رسول خدا(ص) به نیک رفتاری با آنها سفارش کرد. آنگاه بیشتر آنها، از جمله عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر با پرداخت فدیه، آزاد شدند، و چندتن از آنان که با سواد و نادار بودند از طریق آموختن سواد به زیدبن ثابت و دیگر فرزندان انصار از اسارت رستند و چند نفر دیگر بدون پرداخت فدیه رها شدند.[۴۸]
بازتاب جنگ بدر در مدینه
رسول خدا (ص) سه روز در بدر ماند و سپس زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه را از اثیل به مدینه فرستاد تا خبر پیروزی مسلمانان را به مدینه برسانند.[۴۹]
جنگ بدر در مدینه، هم در میان مسلمانان و هم در میان یهودیان و منافقان[۵۰] بازتاب گستردهای داشت. این پیروزی چنان عظیم و مهم بود که نه تنها مسلمانان بلکه عمده منافقان و یهودیان سخن زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه را باور نمیکردند و میگفتند که آنان نمیدانند چه میگویند.[۵۱] مردم از جمله بزرگان خزرج با شنیدن این خبر به روحا آمدند و پیروزی بدر را به پیامبر (ص) شادباش گفتند و کسانی که در این غزوه حاضر نشده بودند از رسول خدا (ص) عذرخواهی کردند.[۵۲]
در آن هنگام که هنوز نوشیدن شراب ممنوع نشده بود عدهای از جمله خلیفه اول و دوم در خانه ابوطلحه انصاری اجتماع کرده، ضمن نوشیدن شراب در سوگ کشتهشدگان قریش اشعاری سرودند. رسول خدا (ص) هنگامی که از اشعار آنان باخبر شد با چهرهای برافروخته و دامن کشان نزد ابوبکر آمد. عمر با دیدن چهره غضبناک پیامبر(ص) از خشم ایشان به خدا پناه برد و سوگند یاد کرد که دیگر شراب ننوشد.[۵۳] زمخشری این اشعار را به عمر نسبت داده است.[۵۴]
از جمله پیامدهای دیگر جنگ بدر در مدینه نگرانی انصار نسبت به همپیمانان یهودی خود بود و ازاینرو به آنان گفتند: پیش از اینکه همانند آنچه بر قریش در بدر وارد شد بر شما بیاید اسلام را بپذیرید.[۵۵]
بازتاب جنگ بدر در مکه
بازتاب جنگ بدر در مکه بسیار گستردهتر از مدینه بود. مکیان نیز همانند مردم مدینه در اولین برخورد با این رویداد مهم سخن او را به شدت انکار و او را به هزیانگویی متهم میکردند.[۵۶]
ابوسفیان برای برافروخته نگهداشتن خشم مشرکان نسبت به مسلمانان آنان را از هر گونه گریستن و نوحه و مرثیهسرایی بر کشتگان و از هر گونه خوشی و لذتجویی برحذر داشت.[۵۷] اما مکه یک ماه در غم و اندوه فرو رفته بود و هیچ خانهای نبود مگر اینکه بر کشتگان خود مرثیه میخواند. زنها نیز موهای خود را پریشان کردند. قریش بر کشتگان خود اشعار غمانگیز فراوانی سراییده که در کتابهای تاریخی و ادبی آمده است.[۵۸]
مصیبت بس سنگین بدر بر مکیان نه تنها در سال بعد جنگ احد را در پی داشت، بلکه کینهای در دل بزرگان قریش به خصوص امویان نهاده بود که حتی پس از مسلمان شدن هرگاه فرصتی دست میداد کینه خود را به گونههای مختلف آشکار میکردند. در این میان اهلبیت پیامبر و انصار بیشتر آماج این کینهها بودند، چنان که بارها امیرمؤمنان (ع) از امویان و قریش شکوه و به ظلم و دشمنی آنان با خود اشاره کرده است.[۵۹] اوج این دشمنی در واقعه کربلا نسبت به اهلبیت (ع) ظاهر شد، چنان که یزید در اشعار خود صریحاً به انتقامجویی از کشتههای بدر اعتراف کرد.[۶۰]
جنگ بدر در قرآن
در قرآن در سورههای آل عمران: ۱۲ـ۱۳، ۱۲۳ـ۱۲۷؛ نساء: ۷۷ـ ۷۸؛ انفال ۱ـ۱۹، ۳۶ـ۵۱، ۶۷ـ۷۱ به داستان بدر اشاره و از آن به عنوان یوم الفرقان یاد شده است. در این آیات، تلاش نافرجام مشرکان به کارهای اقوام گذشته، خصوصاً آل فرعون، تشبیه شده و شرکت ایشان در این غزوه معلول فریب شیطان خوانده شده است.
به گفتة قرآن، برخی از مسلمانان از رفتن به جهاد سرباز میزدهاند، در حالی که خدا پشتیبان مؤمنان بوده و با لرزاندن دل کفّار و کم نشان دادن شمار آنان در دیدة مسلمانان و فرو فرستادن باران واقدامات دیگر، پیروزی را نصیب ایشان کرده است. از همه مهمتر و صریحتر آنکه در روز بدر، فرشتگان به یاری مسلمانان آمدند و سبب قوّت قلب آنان شدند.
نزول فرشتگان را علاوه بر نصّ قرآن، عدهای از حاضران در بدر، از مسلمانان (مثل حضرت علی (ع)) و مشرکان (مثل ابوسفیان) نیز گزارش کردهاند و از نظر دانشمندان اسلامی هیچ تردیدی در آن نیست. در روایات تفسیری و تاریخی منقول از شخصِ پیامبر (ص) یا دیگر اصحاب بدر، خصوصیات این امر بیان شده است.[۶۱]
- ۹۵/۰۴/۰۳