سالروز نزول سه هزار وسه منقبت برای مولا امیر المومنین علی (ع)-17 رمضان
مدیر وبلاگ :
از موفّق بن احمد خوارزمی با اسناد خود از محمّد بن منصور نقل است که او میگفت: از احمد بن حنبل شنیدم که میگفت:
«آن مقداری که از فضائل و مناقب دربارة علیّ بن أبیطالب آمده است راجع به هیچ یک از اصحاب وارد نشده است. و احمد بن حنبل میگفت: مردی به ابن عبّاس گفت: سبحان الله چقدر فضائل علیّ بن أبیطالب زیاد است من گمان دارم که سه هزار منقبت باشد! ابن عبّاس گفت: آیا نمیگوئی که به سی هزار نزدیکتر است؟» [1]
و نیز خوارزمی با سند خود از حرب بن عبدالحمید روایت کرده که سلیمان اعمش برای ما گفت که منصور دوانیقی در ایّام خلافتش به من گفت: ای سلیمان به من باید بگوئی که چند حدیث در فضائل علیّ بن أبیطالب روایت کردهای؟ گفتم: مقدار اندکی، گفت: وای بر تو، به تو میگویم چقدر؟ گفتم: ده هزار حدیث یا هزار حدیث. چون کلمة هزار را از زبان من شنید آنرا کوچک شمرد و گفت: وای بر تو ای سلیمان همان ده هزار صحیح است که اوّل گفتی؟[2]
و نیز خوارزمی با سند خود از مجاهد از ابن عبّاس روایت کرده که قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: لَو أَنَّ الاشْجارَ اقْلامٌ وَالبَحْرُ مِدادٌ وَالجِنَّ حُسابٌ وَالاءنسَ کُتّابٌ مَا أحْصَوا فَضائِلَ عَلِیِّ بنِ أبِیطالِبٍ[3]
«رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: اگر تمام درختان عالم قلم شود و دریاها مرکّب گردد و جنّ حسابگر و تمام افراد انسان نویسنده و کاتب، نمیتوانند فضائل علیّ بن أبیطالب را بشمرند».
و نیز خوارزمی با سند خود از محمّد بن عُماره از پدرش از جعفر بن محمّد الصّادق از پدرانش از أمیرالمؤمنین از رسول خدا روایت کرده است که: قالَ رَسولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ لِرَهْطٍ مِنْ أصحَابِهِ: إنَّ اللَهَ تَعالَی جَعَلَ لاخِی عَلِیٍّ فَضائِلَ لاَ تُحْصَی کَثْرَةً، فَمَنْ ذَکَرَ فَضِیلَةً مِن فَضائِلِهِ مُقِرّاً بِهَا غَفَرَ اللهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنْبِهِ وَ مَا تَأخَّرَ.
«حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم به جماعتی از اصحاب خود گفتند: خداوند تعالی برای برادر من علی فضائلی برون از حدّ و شماره قرار داده، هر کس یک فضیلت از فضائل او را ذکر کند و به آن اعتراف و اقرار داشته باشد خداوند تمام گناهان گذشته دور و نزدیک او را میآمرزد».
وَ مَن کَتَبَ فَضیلَةً مِن فَضائِلِه لَمْ تَزَلِ الملائِکَةُ تَسْتَغْفِر لَهُ مَا بَقِیَ لِذَلِکَ الکِتَابِ رَسْمٌ، وَ مَنِ اسْتَمَعَ الَی فَضِیلَةٍ مِن فَضائِلِهِ غَفَرَ اللهُ لَهُ الذُّنُوبَ التی اکْتَسَبَهَا بِالنَّظَرِ. ثُمَّ قَالَ: النَّظَرُ الیَ عَلِیٍّ عِبَادَةٌ، وَ ذِکْرُهُ عِبادَةٌ، لاَ یَقْبَلُ اللهُ ایمانَ عَبْدٍ إلاّ بِمُوالاتِهِ وَالبَراءَةِ مِنْ اعْدَائِهِ. [4]
«و هر کس فضیلتی از فضائل علیّ بن أبیطالب را بنویسد دائماً ملائکه برای او استغفار میکنند تا زمانی که از آن نوشته اثری باقی است، و کسی که گوش فرا دارد به یک فضیلت از فضائل او میآمرزد خدا تمام گناهانی را که با استماع و گوش انجام داده است، و کسی که نظر کند به کتابی که در آن فضائل علی نوشته شده است خداوند میآمرزد تمام گناهانی را که با چشم و نظر انجام داده است. و سپس فرمود: نظر کردن به علی عبادت است، و یاد کردن علی عبادت است، خداوند ایمان بندة خود را نمیپذیرد مگر به دوستی او و به برائت و بیزاری از دشمنان او».
و نیز خوارزمی در «مناقب» از سِماک بن حرب، از سعید بن جبیر روایت کرده است، که او میگفت: قُلْتُ لابنِ عَبّاسٍ ـ رَضِیَ اللهُ عَنهُما ـ اَسالِکَ عَنِ اختِلاَفِ النّاس فی عَلیٍّ ـ رَضِیَ اللهُ عَنهُ ـ قالَ: یَابنَ جُبَیْرٍ تَسألُنی عَن رَجُلٍ کانَتْ لَهُ ثَلاثَةُ آلافِ مَنقَبَةٍ فِی لَیْلَةٍ وَاحِدَةٍ وَ هِیَ لَیْلَةُ القِرْبَةِ فِی قَلیبِ بَدْرٍ، سَلَّمَ عَلَیْهِ ثَلاَثَةُ آلافٍ مِنَ المَلائکَةِ مِن عِندِ رَبِّهِمْ، وَ تَسألُنی عَن وَصِیِّ رَسُولِ الله صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَ صَاحِبِ حَوْضِهِ وَ صَاحِبِ لِوائِهِ فِی المَحْشَرِ. وَالَّذی نَفْسُ عَبْدِاللهِ بْنِ العَبَّاسِ بِیَدِهِ لَوْ کَانَت بِحارُالدُّنیا مِداداً، وَ أشْجَارُها أقْلاَماً، وَ أهْلُها کُتَّاباً فَکَتَبُوا مَناقِبَ عَلِیِّ بنِ أَبِیطالبٍ وَ فَضائِلَهُ مَا أحْصَوهَا....ـ [5]
«سعید بن جبیر میگوید: من از علّت اختلاف عقیدة مردم دربارة علیّ بن أبیطالب از ابن عبّاس سئوال کردم. در پاسخ گفت: ای فرزند جبیر از من پرسش میکنی دربارة کسی که سه هزار منقبت فقط در یک شب داشت و آن شب شبِ مَشک بود در چاه بدر، بر او سه هزار فرشته از نزد خداوندشان سلام کردند. و از من پرسش میکنی دربارة وصیّ رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم، و صاحب حوض کوثر او، و صاحب پرچم توحید و لوای حمد او در روز بازپسین. سوگند به خدائی که جان عبدالله بن عبّاس در دست قدرت اوست اگر تمام اقیانوسهای دنیا مرکّب شوند، و تمام درختهای دنیا قلم گردند، و تمام اهل عالم نویسنده شوند از عهدة شمارش فضائل و مناقب علیّ بن ابیطالب بر نخواهند آمد».
و نیز خوارزمی در «مناقب» از أبوطفیل روایت کند که قالَ بَعضُ الصَّحابَةِ: لَقَدْ کَانَ لِعَلیٍّ مِنَ السَّوابِقِ مَا لَوْ قُسِّمَت سَابِقَةٌ مِنْها بَیْنَ النئاسِ لَوَ سِعَتْهُمْ خَیراً.
«بعضی از اصحاب رسول خدا گفتهاند: برای علیّ بن أبیطالب سوابقی است که اگر یکی از آنها در بینجمیع افراد بشر تقسیم گردد به همة آنها خیر و رحمت خواهد رسید».
ابن شهرآشوب گوید: از جمله معجزات بعد از رحلت علیّ بن أبیطالب آن است که جماعتی از عامّه و مخالفین بدون اختیار و اضطراراً مناقب و فضائل او را نقل کردند و خداوند چنان آنها را مسخّر فرموده است که اینها را ذکر کنند با آنکه این مناقب برهان روشن و حجّت قاطعه بر علیه خود آنها و آئین و مذهب آنهاست، به طوری که اگر یکی از آنها یکی از این فضائل را ردّ کند فوراً رفیقش میگوید: این جای ردّ نیست، این مطلب در تواریخ و صِحاح و سُنَن و جوامع و سِیرَ و تفاسیر آمده و تمام بزرگان علم و حدیث و تاریخ و تفسیر و رجال و سیره اجماع کردهاند که این حدیث صحیح است و این منقبت برای علیّ بن أبیطالب محلّ ردّ و انکار نیست، و اگر احیاناً در یکی از این کتب یافت نشود مسلّماً در دیگری یافت میشود.
و از جمله معجزات آن حضرت بعد از وفاتش آن است که در مناقب او علمای عامّه اجماع کردهاند یا افراد بسیاری از آنها مناقب او را ذکر کردهاند به طوری که این فضائل و مناقب در نزد آنها عِلم ضروری شده است مانند آکه ابن جریر طبری، کتاب «الغدیر» را تصنیف کرده است، و ابن شاهین کتاب «مناقب» و کتاب «فضائل فاطمه علیهما السّلام» را، و یعقوب بن شیبة کتاب «تفضیل الحسن و الحسین» علیهما السّلام و کتاب «مسند أمیرالمؤمنین و اخباره و فضائله علیهالسّلام» را، و جاحظ کتاب «علوی» و کتاب «فضل بنی هاشم علی بنی اُمَیَّه» را، و أبو نعیم اصفهانی کتاب «منقبة المطهّرین فی فضائل أمیرالمؤمنی» و «ما نزل القرآن فی امیرالمؤمنین علیهالسّلامش را، و أبوالمحاسن الرّویانی کتاب «جعفریّات» را، و الموفّق المکّی کتاب «قضایا أمیرالمؤمنین علیهالسّلام» و کتاب «ردّ الشّمس لامیرالمؤمنین علیهالسّلام» را، و أبوصالح عبدالملک مؤذّن کتاب «الاربعین فی فضائل الزهراء علیهما السّلام» را، و أحمد بن حنبل کتاب «مسند اهل البیت و فضائل الصّحابة» را، و أبو عبدالله محمّد بن احمد النّظیری کتاب «الخصائص العلویّة علی سائر البریّة» را، و ابن مغازلی کتاب «مناقب» را، و أبوالقاسم البُسطی (البُستی ـ خ ل) کتاب «المراتب» را، و أبوعبدالله بصری کتاب «درجات» را، و خطیب أبوتراب کتاب «الحدائق» را، با آنکه همة آنها چون میل به مخالفین أمیرالمؤمنین داشتند و مذهب آنها مذهب شیخین بوده است ناچار بسیاری از مطالب را کتمان کردهاند، و این حقیقت واقعاً معجزه و خرق عادتی است که دشمنانش بر فضائل او گواهی دهند و مُنکران او به مناقبش اعتراف کنند.[6]
شاعر گوید:
شَهِدَ الانامُ بِفَضْلِهِ حَتَّی العِدی وَالفَضْلُ مَا شَهِدَتْ بِهِ الاعداءُ
[7]
«تمام مردم یکدل بر فضیلت او گواهی دهند حتّی دشمنان او، و فضیلت آنست که دشمنان به آن شهادت دهند».
و شاعر دیگری گوید:
یَرْی مَناقِبَهُم لَنا أعْداؤهُم لا فَضْلَ إلاّ مَا رَواهُ حَسُودُ
[8]
«دشمنان اهل بیت رسول خدا برای ما مناقب آنها را روایت میکنند، فضل و شرف نیست مگر آنکه حسود روایت کند».
البتّه این افرادی را که ابن شهر آشوب با مصنّفات آنها شمرده است قبل از زمان خود او بودهاند، چون او در سنة پانصد و هشتاد و هشت (588) فوت کرده است ولی بعضی از مصنّفات دیگر در این زمینه قبل از او و بعد از او نوشته شده است که سیّد محمّد مهدی فرزند سیّد حسن خِرسان در مقدّمة طبع هفتم از «ینابیع المودّة» تعداد آنها را به یک صد و هشتاد و سه (183) کتاب رسانیده است.
ابن شهرآشوب گوید: و از جمله معجزات آن حضرت بعد از وفاتش کثرت روایات در مناقب و فضائل اوست با آنکه کتب و روایات فضائل او را دفن میکردند و از ترس وعیدهای مخالفین اسم علی را در روایات نمیبردند.
مسلم و بخاری و ابن بطّة و نظیری در ضمن حدیثی از عائشه در مرض حضرت رسول صلّی الله علیه وآله وسلّم روایت کردهاند: فَقَالَتْ فِی جُمْلَةِ ذلِکَ: فَخَرَجَ النَّبِیُّ بَیْنَ رَجُلَیْنِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ الفَضْلِ وَ رَجُلٍ آخَرَ یَخُطُّ قَدَماهُ، عاصِباً رَأسَهُ ـ تَعْنی عَلِیّاً ـ علیهالسّلام.
«عائشه در ضمن گفتارش گفت: رسول خدا در مرض موت به مسجد رفت در حالی که قدمهایش روی زمین کشیده میشد و دستمالی بر سر بسته بود دو نفر از اهل بیتش زیر بغلهای او را گرفته بودند؛ یکی فضل بن عبّاس بود و یکی یک مرد دیگری (مراد از مرد دیگر علی است که عائشه از روی حسادت بیان نکرده یا رُوات آنرا کتمان کردهاند).
[1] «ینابیع المودّة» باب: 40، ص 121.
[2] «ینابیع المودة» باب 40، ص 121.
[3]. «ینابیع المودة» باب 40، ص 123.
[4] «ینابیع المودة» باب 40، ص 123.
[5] «ینابیع المودّة» باب 40، ص 123.
[6] «مناقب» ابن شهرآشوب، ج 1، ص 484.
[7] همان مصدر.
[8] همان مصدر
- ۹۵/۰۴/۰۳