روی خط کتاب آزادی معنوی؟34
گروه فرهنگی صبح امید | يكشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۳۵ ب.ظ
و میرفت و از قضا آن شتر کرهای داشت ، بچهای داشت شیر خوار . مجنون
برای اینکه بتواند این حیوان را تند براند و در بین راه معطل کره او نشود ، کره را در خانه حبس کرد و در را بست ، خود شرتر را تنها سوار شد و رفت . عشق لیلی ، مجنون را پر کرده بود ، جز درباره لیلی نمیاندیشید . اما از طرف یگر ، شتر هم حواسش شش دانگ دنبال کرهاش بود و جز درباره کره خودش نمیاندیشید . کره در این منزل است و لیلی در آن منزل ، این در مبدأ است و آن در مقصد . مجنون تا وقتی که توجه داشت به راندن مرکب ، میرفت . در این بینها حواسش متوجه معشوق میشد ، مهار شتر از دستش میرفت . شتر وقتی میدید مهارش شل شده ، یواشکی بر میگشت به طرف منزل. یک وقت مجنون متوجه حال خودش میشد ، میدید دو مرتبه به همان منزل اول رسیده . بر میگرداند ، باز شروع میکرد به رفتن . مدتی میرفت ، دوباره تا از خود بی خود میشد ، حیوان بر میگشت . چند بار این عمل تکرار شد .
|
- ۹۵/۰۱/۰۸