روی خط کتاب آزادی معنوی- 119
بشر بن ارطاش فرستاد . او رفت . این طرف رفت ، آن طرف رفت ، وارد
یمن شد ، جنایتهای زیادی کرد ، از جمله توانست بر بچههای عبیدالله بن
عباس بن عبدالمطلب پسر عموی امیرالمؤمنین که والی یمن بود دست یابد .
دو تا بچه صغیر بی گناه را گیر آورد ، گردن آنها را زد . چون جنایت خیلی
بزرگ بود کم کم وجدان همین آدم قسی القلب هم بیدار شد ، بعد دچار عذاب
وجدان شد ، میخوابید ، در خواب این جنایت خودش را میدید . راه میرفت
، در جلوی چشمش این دو طفل ، این دو کودک بی گناه مجسم بودند وسایر
جنایتهایش . کم کم کارش به جنون کشید و دیوانه شد . یک اسب چوبی سوار
میشد ، یک شمشیر چوبی هم بدست میگرفت و در خیابانها میدوید و شلاق میزد
. بچهها هم دورش را میگرفتند و هو هو میکردند .
گفتیم عامل دوم عکس العمل نشان دادن روح انسان اینست که سطحی که ضربه
بر آن وارد میشود صاف باشد ، صلابت و استحکام داشته باشد یعنی آن وجدان
انسانی ، آن فطرت انسانی ، آن ایمان شخص مستحکم و قوی باشد . در این
صورت ولو ضربه کم باشد ، عکس العمل نسبتا زیاد است . و لهذا شما
میبینید گناهان کوچک ، صغائر گناهان وحتی اعمالی که مکروه است و گناه
شمرده نمیشود ، در وجود مردم با ایمان ، مردمی که روح محکمی دارند و آن
فرشته معنوی ، آن ایمانشان ، آن وجدان معنویشان استحکام دارد ، محکوم
است و عکس العمل ایجاد میکند ، اعمالی که من و شما روزی صدتایش را
مرتکب میشویم و هیچ احساس نمیکنیم که یک عملی انجام دادهایم . پاکان ،
یک عمل مکروه که انجام میدهند ، روحشان مضطرب میشود و
- ۹۵/۱۱/۲۱